ماندنی در کار نیست...! باید رفت.

سلام!!!

خیلی وقته که اینجا چیزی ننوشتم ، و حالا یه اتفاق بد باعث دوباره نوشتنم شد. البته یه چیزهایی نوشته بودم که میخواستم بذارم. ولی این از همشون مهمتره – بگذریم از اینکه دیگه خیلی وقته که چیز های پوچ و بی محتوا جای چیز های مهم رو گرفتن- اگر عمری بود بقیه نوشته ها رو هم می ذارم .
چند روز پیشا یک نفر به رفیق ما گفت که ریزش مو داری و از این حرفا. من بهش گفتم که اصلا مهم نیست که کچل بشی ، اصلا بهش فک نکن به این فک کن که یه روزی میشه که جیزی به جز یه مش استخون ازت نمی مونه چه برسه به مو. همون روز ( یکشنبه ی همین هفته) وقتی رفتم خونه مامانم گفت که این اتفاق برای خاله ش افتاده.
خاله ی مامانم فوت کرده بود.

خاله پروین ما دیگه بین ما نبود...! دیگه نبود که کسی بخواد نگران ریزش موش باشه. دیگه نبود که کسی بخواد نگران آرتروزش باشه. دیگه نبود که کسی بخواد نگران پوکیه استخوانش باشه. دیگه نبود که کسی بخواد بهش تلفن بزنه و احوالش رو بپرسه. دیگه نبود تا وقتی سال نو میشد همه جمع بشیم و به دیدنش بریم. دیگه تو جمع ما نبود ، ما رو گذاشته بود و رفته بود. خاله پروین ما دیگه بین ما نبود...! وقتی که بود مهربون بود ، بشاش بود ، خوش قلب بود ،دوست داشتنی بود ، پیر بود ، بیمار بود ، هر چی که بود ... بود ، حالا دیگه نیست ، رفته ، رفته جایی که از اول باید میرفت ، رفته اون جایی که آمده بود تا بره ، رفته جایی که چند ماه پیش برادرش رفته بود ، رفته جایی که ما هم یه روزی میریم. و این تنها رفتنی یه که هیچ بازگشتی نداره. این تنها رفتنی یه که همه میرن. این تنها رفتنی یه که آدم خیلی چیز ها رو با خودش نمیبره – خیلی چیز ها-. این تنها رفتنی یه که دیگه کسی منتظر آدم نیست ، دیگه کسی انتظار آدم رو نمیکشه ، دیگه کسی چشم براه آدم نیست ( البته اگه آدم کسی رو داشته باشه که منتظرش باشه ، انتظارش رو بکشه ، چشم براهش باشه...!) خوشا رفتن. خوشا خوش رفتن. خوشا خوش آمدن ، خوش بودن ، و خوش رفتن( خوش ماندن ! نه ، ماندنی در کار نیست...! باید رفت. )
و خوشترا با یاد خوش رفتن...!!!
مرسی...،خدانگهدار!!!